فصل تابستون شروع شدو گرما وبیکاری وحوصله سر رفتناشون ،امروز دیگه تصمیم گرفتن برن خرید اگه گفتین خرید چی؟! فکرشم نمیکنید،خرید جوجه اره جوجه رنگی ;رفتن 1عالمه جوجه رنگی خریدن وخوشحال برگشتن خونه ولی این خوشحالی چند روز بیشتر دووم نداشت،میدونید که جوجه رنگیا زود میمیرن اینام سرانجامشون همین بود.ولی بچه ها چون جوجه داری بهشون مزه داده بود بازم بهونه گرفتن ورفتن جوجه خریدن ولی این دفعه رفتن سراغ جوجه اردک ولی چون همه 1شکل بودن وهرکی جوجه ی خودشو گم میکرد ،1فکری به سرشون زد وبرا هرکدوم روی پرش 1 رنگ لاک زدن;راستی 1قضیه ی بامزه،اون شب مهدی از خواب پریدوگفت واااای جوجه ی منو گربه خورد،از این خواب به بعد بچه ها درلونه ی جوجه هاشونو محکم کردن وهر شب یکیشون نگهبانی میده که نکنه خواب مهدی تعبیر بشه …. بچه اند دیگه با کارها ورویاهای کودکانشون….

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *