از نیم ساعت قبل از بازی کری خوانی ها شروع می شود…یاسین با آن عینک دوس داشتنی اش بازی را دو هیچ به نفع استقلال پیش بینی کرده…عباس هم کری بیست و سه برد پیششان را می خواند..بهرام خیلی جدی نشسته و اصلا هم با کسی شوخی ندارد…از آن طرف هم پرسپلیسی ها کم نمی گذارند…عرفان شیش ساله خیلی اصرار دارد پرسپولیسی بودنش را با فریاد های پی در پیش اثبات کند، حالا هنوز نمی تواند پرسپولیس را درست تلفظ کند ولی خب اصرار دارد دیگه….فرشاد و فرهاد هم مثل بزرگ تر های فامیل بالا نشسته اند و طو ری ژست گرفته اند انگاری نتیجه بازی را از الان صد در صد می دانند…بازی شروع می شود نیمه اول آرام است و از نمی دوم تازه هیجان شروع می شود ..با گل اول دوباره کری ها شروع می شود…حالا دیگر بهرام اصلا با کسی شوخی ندارد..همچین تخمه می شکند که ناخداگاه دلت به حال پوست تخمه مادر مرده می سوزد…یاسین دقایقی بعد از استقلالی بودن خود انصراف می دهد..اما عباس همچنان اعتقاد دارد که بازی نود دقیقه است…دقایق آخر پرسپولیسی ها از استرس سر پا ایستاده اند …و سوت پایان بازی برایشان مثل ناقوس خوشبختی است و برای لحظه ای حس می کنی زمین بهشت سبک تر شد….راستی یک گو شه مبل محمود خودش را جمع کرده است و خوابیده و اصلا کاری ندارد که کی می بره و کی می بازه ،فقط با هر فریادی که این طرفی ها می زنند گوشه چشمش را به زور باز می کند ، نگاه عاقل اندر مجنونی بهشان می اندازد که خب پولش را یکی دیگه می گیره حرصش را شما می خورید؟…بازی که تمام می شود چون تیم عباس باخته همه با هم فریاد می زنند عباس جارو رو بردار و بیار …عباس جارو رو بردار و بیار…و این بدان معنی می باشد که عباس باید همه آشغال تخمه ها را جمع کند…عباس پا به فرار می گذارد و همه به طرف او می دوند….بهرام هم هنوز به طور فوق جدی عصبانی است…به طوری که ترجیه می دهی نزدیکش نشوی…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *