یکبار دیگر صدایمان زدند… از آنسوی ابرها، از آبی ترین نقطه ی آسمان خدا و خارج از تمام تعلقات این سیاره خاکی آمدند و کنارمان نشستند. به رسم معرفت برایمان سفره ای گسنردند و ضیافت افطاری دادند. شهــــــدا را میگویم.اما اینبار شـــــــــهدای بهـــــــزیستی! شهدایی که از جنس همین بچه ها بودند و فرزندان ایران دلیر، فرزندان مام وطن. اینبار در بهشت امام سجاد(ع) مراسم افطاری ساده با یادمان دوتن از فرزندان شهید سازمان بهزیستی برگزار شد. فرزندان به یاد شهید جهانگیر تقی لو و شهید حسین حسین زاده را با ذوق و سلیقه سفره را چیدند.آجیل های مشکل گشا را در توری سبز پیچیده و شمع روشن کرند و اطراف دو قاب عکس ریسه ای از گلهای سرخ کشیدند. بعد از مراسم افطار بچه ها با مربیانشان از شهدا گفتند و از شهدا شنیدند.به گلاب دیده تـــــر کرده و بار دیگر پیمان بستند و عهد کردند. دست ارادت بر سینه گذاشته و آرزومندیم که ما را نیز در پناه لطف خود آرند. سخت محتاج دعا هستیم تا در مسیر زندگی همواره در لباس بندگی باشیم. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *