احمد رضا…صبح به صبح که از خواب پا می شه احتمالا به مدت نیم ساعت موهایش را شانه می زند و نیم ساعت بعدی را به تمرین ژست های مختلف می گذراند…اصلا یک جلتن من واقعی است …فقط کلاس پنجم است ولی جوری نگاهت می کند که فکر می کنی دست پایین دو تا لیسانس دارد… انگاری خودش هم می داند که یک سر و گردن از سایر بچه ها خوش تیب تر است …این شیک پوشی به اخلاق این پسر هم سرایت کرده..همین چند روز پیش با هم به سوپر سر کوچه رفتیم تا برای بچه ها بستنی بخریم…بهش گفتم هر چیز دیگه ای هم که می خوای بردار ،من حساب می کنم…منتظر بودم نصف سوپر را بار کند ، که برگشت نگاهی به من انداخت گرهی به ابروهایش انداخت و گفت :من خودم پول تو جیبی دارم هر چیزی بخواهم می خرم !بعد هم رو به فروشنده کبریتی که خانم پیروزی سفارش داده بود را خرید و راه افتاد به سمت در ،من هنوز ایستاده بودم ،برگشت نگاهی به من کرد و با همان سگرمه هایی که هنوز مهمان پیشونیش بود گفت: بیاین دیگه …و من که همه اهتمامم را در پوشاندن خنده ام به کار گرفته بودم پشت سرش راه افتادم…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *