مدرسه در خانه

تخته سیاه مدرسه

هیچ وقت به خیال خود ندیدم روزی برسد مدرسه رفتنی در کار نباشد،همیشه آروزی این را داشتم وقتی صبح زود ساعت شش از خواب بیدار میشدم و تلو تلو رپوش مدرسه ام را تن میکردم و روبه روی تلویزیون شبکه یک قرار میگرفتم دنبال این بودم زیر نویس بزند و بگوید، که امروز مدرسه به فلان دلیل تعطیله هر دلیلی مهم نبود فقط تعطیل میشود تا کمی دیر تر از خواب بیدار میشدم. الان که مدرسه نمیریم دلم تگ شده قبلا مربی های عصر که از مدرسه برمیگشتیم میگفتند بشین پای درس پسر امتحان ها نزدیکه دلم هم برای اون گیر دادن ها تنگ شده باورش سخته اخه چطور ممکنه یک ویروسی که حتی قادر نیستیم به چشم هم ببینیم اینقدر محدودمان کرده باشد. دلم برای همکلاسی هایم تنگ شده با اینکه تو گروه ها باهم در ارتباطیم.یادش بخیر چقدر سر کلاس گچ پرتاب میکردیم و چقدر بازیگوشی میکردیم و پشت در کلاس می ایستادیم تا کلاس تمام شود و چقدر التماس معلم را میکردیم تا مردودمان نکند.هی خدا واقعا باورم نمیشه دلم تنگ شده برای مدرسه دیگه درس خوندن هم کیف نمیده چون همه چیز شده آنلاین و دائم باید سرت توی گوشی باشد. تنها چیزی که این روز ها کمی  برایم خوب بود امتحان های آنلاین بود اونم کتاب باز هرچند که لذت تقلب کردن هم دیگه نمی چشیم، دوست دارم دستانم را به اسمان بالا ببرم و فریاد بزنم خدایا لطفا کمک کن همه خوب بشوند و کرونای لعنتی از بین رود تا دوباره برویم مدرسه تا دوباره حس نشاط و در کنار هم بودن را تجربه کنیم. چقدر همه چیز بد و بیخود شده ای کاش قدر همه این اتفاقاتی را که باهاتون درمیان گذاشتم را بیشتر میدانستم خیلی بیشتر.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *